به گزارش سایت خبری محیط زیست ایران (IENA)، معصومه ابتکار، متولد 1339، دارای دکترای ایمونولوژی، معاون رییسجمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست در ایران است؛ مسوولیتی که طی 8 سال صدارت دولت اصلاحات نیز بر عهده این بانوی اصلاحطلب بوده و البته عضویت در سومین دوره شورای اسلامی شهر تهران را نیز در کارنامه خود میبیند. نخستین بانوی جهان که به دلیل «تعهد و احساس مسوولیت در قبال حفظ کره زمین» موفق به دریافت جایزه «یک عمر دستاورد» بنیاد جهانی انرژی شده است و پس از دریافت این جایزه در سال 2014 به «بانوی محیط زیست جهان» شهرت پیدا کرد. وضعیت بحرانی مدیریت منابع طبیعی در ایران، ما را بر آن داشت تا به سراغ این چهره جهانی برویم که در سال 2006 نیز جزو هفت «قهرمان زمین»، توسط سازمان ملل متحد معرفی شده بود. در این گفتوگو به راحتی میتوان از صراحت کلامش، صداقت را لمس کرد...
از این نقطه آغاز میکنم که اصل 50 قانون اساسی میگوید: «در جمهوری اسلامی، حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی میشود. از این رو فعالیتهای اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا میکند، ممنوع است». اما بررسی بحرانهای زیست محیطی که با آن مواجه هستیم نشان میدهد جمهوری اسلامی در این زمینه، عملا کارنامه سبزی نداشته است. تخریب گسترده جنگلهای کشور، خطر نابودی بسیاری از گونههای حیات وحش، حذف هامون و بختگان از جغرافیای ایران، پیکر بیجان دریاچه ارومیه، خشکی زاینده رود و البته وضعیت بغرنج محیط زیست انسانی، همه از مدیریتی ناکارآمد روایت میکند که اصل 50 قانون اساسی را نقض کرده است. اگر بخواهید ریشههای شکلگیری این وضعیت نامطلوب را آسیبشناسی کنید، چه تحلیلی خواهید داشت؟
سپاسگزارم که به این موضوع بسیار مهم و مطالبه عمومی مردم میپردازید و مایه خرسندی است که به اصل پنجاهم قانون اساسی نیز اشاره کرده اید. اینکه چه عواملی مانع از تحقق اهداف مدنظر قانون اساسی در خیلی از این زمینهها بوده معطوف به عللی متعدد است. برای اینکه نگاهمان جامع باشد و بتوانیم واقعبینانه به این موضوع بپردازیم باید در سه بُعد این عوامل را به تصویر بکشیم. بُعد اول، روند عمومی تخریب محیط زیست در جهان است؛ کاهش تنوع زیستی و پدیدههایی همچون گرم شدن زمین و بیابانزایی، روندهایی جهانی بوده که به همین دلیل، کنوانسیونهای جهانی نیز شکل گرفتهاند.
البته برخی از کشورها این روند را تغییر دادهاند ولی روند عمومی جهانی، روندی مخرب بوده به نحوی که اخیرا Living Planet Index آماری را ارائه داده مبنی بر اینکه از سال 1970 تاکنون 52 درصد گونههای چهارپایان (پستانداران) از بین رفته یعنی انقراض داشتهایم؛ این یک آمار بسیار تکاندهنده است.
در بُعد دوم باید شرایط اقلیمی و آب و هوایی ایران را در نظر بگیریم. از یک جهت تلاقی آب و هوای اروپایی و آسیایی در ایران یک تنوع زیستی فوقالعادهای را برایمان مهیا کرده اما از طرف دیگر در یک نقطه خشک و نیمه خشک واقع شده ایم که به این شرایط سخت آب و هوایی خشک و نیمه خشک، باید موضوع تغییرات اقلیمی را هم اضافه کنیم. اما در بُعد سوم، عدم مدیریت این روند جهانی در ایران به دلیل فقدان یک نگرش جامع، مطرح است. البته در این ارتباط نیز باید فراز و نشیبهای کشورمان را مورد مداقه قرار دهیم. شکلگیری یک انقلاب بزرگ در سال 57 و سپس 8 سال جنگ تحمیلی، مصداقی از این فراز و نشیبها طی دهههای گذشته بوده و پس از جنگ نیز یک دوره شتابزدگی برای توسعه را تجربه کردیم تا اینکه در زمان دولت اصلاحات، شرایط کمی متعادل شد و یک بازگشت و توجه جدی به مسائل محیط زیست شکل گرفت. اما طی 8 سال پس از اصلاحات، فضای دیگری بر کشور مستولی شد و محیط زیست دوباره مغفول ماند. من نمیخواهم وضعیت نامطلوب موجود را توجیه نمایم یا از خود سلب مسوولیت کنم. هدفم اینست که مجموعه این شرایط را ببینیم و سپس ارزیابی کنیم. در بسیاری از این مقاطع، اراده جدی در مجموعه حاکمیت برای حفاظت از محیط زیست وجود نداشته و الان نیز در بخشهایی از حاکمیت و دستگاه حکمروایی کشور، ارادهای جدی برای این مسأله مشاهده نمیشود. در دولت فعلی، شخص رییسجمهور پرچمداری این موضوع را در دست گرفتهاند. حساسیت ویژه جناب دکتر روحانی به مقوله محیط زیست در شرایط فعلی کشور به قدری شگفتانگیز است که در بسیاری از مصاحبههای بینالمللی از من سوال میکنند که چطور در کشوری با این همه مشکلات در زمینه اشتغال و تولید، رییسجمهورش توجه جدی به مقوله محیط زیست دارد. در نظر داشته باشید که در دولت اصلاحات، تازه زیرساختها را فراهم کرده بودیم، قانون جامع پسماندهای کشور تصویب و آییننامههایش تدوین شده بود ولی با تعویض دولت، این برنامهها از اولویت خارج گردید. برنامه کاهش آلودگی هوا نیز سال 79 در دولت تصویب شد و ضمن پیشبینی اعتبارات لازم، زیرساختهایش فراهم گردید؛ ظرف چهار سال، خودروها را به استانداردهای آن زمان اروپا رساندیم، پیکان از رده خارج شد، سرب از بنزین حذف شد، تمام شهرها برنامه کاهش آلودگی هوا را در برنامه داشتند ولی تمامی این موارد از سال 84 به طور کامل متوقف گردید. مسلما تحت چنین شرایطی کشور دچار آسیب میشود. در واقع ما یک دور برگردان بزرگی را در ارتباط با سیاستهای محیط زیست از سال 84 شاهد بودیم که متعاقبا تخریب محیط زیست و آلودگیها شتاب پیدا کرد. بنابراین ما با یک وقفه هشت ساله مواجه شدیم ولی نگاهمان به آینده است. باید تلاش کنیم نهادسازیهای اساسی در کشور اتفاق بیفتد تا دیگر با چنین دور برگردانهایی مواجه نشویم.
اینکه بحرانهای زیست محیطی در بسیاری از زمینهها روندی جهان شمول داشته واقعیتی انکارناپذیر است. ولی همانگونه که اشاره فرمودید بسیاری از کشورها بر خلاف ایران، شتاب تخریب را کنترل کردند...
بله! دقیقا درست است؛ با سیاستهای صحیح، مهارش کردند.
من نمیخواهم فقط به عملکرد هشت سال گذشته متمرکز شویم؛ سال 57 یک انقلابی را تجربه کردیم و دهه 60 با جنگ تحمیلی مواجه بودیم. ولی دو دهه گذشته انقلاب و جنگی نداشتیم که بخواهیم همه کاستیها را صرفا بر عهده دولت قبلی بگذاریم! وقتی عملکرد مدیریت جنگلهای کشور را طی دو دهه گذشته با آنالیز تصاویر ماهوارهای بررسی میکنیم مشاهده میشود که به عنوان مثال سطح جنگلهای شمال در بسیاری از نقاط به طور میانگین سالیانه 2 درصد فقط کاهش سطح داشته جدای از آنکه کیفیت این جنگلها نیز از درون تهی شده است...
کاملا بحث درستی است. در ارتباط با سیاستهای مدیریت منابع طبیعی و جنگلها، مباحث زیادی در دولت هفتم و هشتم داشتیم. متأسفانه یک تفکری آن زمان در سازمان جنگلها حاکم بود که بهرهبرداری و برداشت از منابع طبیعی چه مرتع و چه جنگل را خیلی بیشتر از آن ظرفیتی که مورد تشخیص سازمان حفاظت محیط زیست بود انجام میدادند. آن موقع این اختلاف نظر وجود داشت و با همه تلاشی که سازمان حفاظت محیط زیست کرد و البته آغاز یک جریانی در دولت وقت نیز اتفاق افتاده بود ولی متأسفانه به نتیجه نرسیدیم.
یعنی کاهش میزان برداشت از جنگلها، از همان دولت اول اصلاحات مطرح بوده است؟
بله! استارت این موضوع که جنگلهای طبیعی به هیچ عنوان نباید بهرهبرداری تجاری بشوند از همان موقع، موضع سازمان حفاظت محیط زیست بوده است. متأسفانه اقتصاد ما به اقتصادی قهوهای شباهت دارد که باید به اقتصاد سبز تبدیل شود. این تکلیف ما در برنامه چهارم توسعه بوده ولی الان میبینیم که هیچ اتفاقی در این ارتباط نیفتاده است! اکنون دوباره این بحث اقتصاد سبز را پیگیر هستیم؛ اینکه باید محیط زیست را ارزشگذاری کنیم؛ خدماتی که طبیعت به ما میدهد باید ارزشگذاری شود. باید نگاه یارانهای را حذف کنیم. اینکه خاک یارانه ای بوده، جنگل یارانهای بوده، آب یارانهای بوده، همه چیز مجانی بوده، خوب وقتی همه چیز مجانی باشد تخریبش هم مجانی است آلودگیاش هم مجانی است یعنی هیچ محاسبهای وجود ندارد. در یک چنین وضعیتی مصرفکننده، انرژی را بیرویه مصرف میکند، آب را هدر میدهد خاک که اصلا برایش مهم نیست! مشکل ما اینجاست که در مجموعه نگرش و رویکردی که در حکمروایی اعمال میکنیم همه اینها را مجانی دیدیم. شما ببینید پروانههایی که برای چرای دام داده میشود عملا مجانی است در حالی که باید محاسبه شود. مرتع ارزش دارد؛ ارزشش زمانی مشخص میشود که آمار فرسایش خاک کشورمان را بررسی میکنیم.
خانم دکتر شما فرمودید که الان باید نگاهمان رو به آینده باشد و دوباره آغاز کنیم. خوب از همین منظر میخواهم ادامه دهم؛ بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند که ریشه بحران مدیریت جنگلها و مراتع ایران، در عدم برخورداری از یک تشکیلات سازمانی کارآمد است. علیرغم آنکه طبق قانون، وظایف سازمان جنگلها در زمره وظایف حاکمیتی تعریف میشود اما نداشتن تشکیلاتی بهینه و مقتدر، مانع از تحقق مدیریت منابع طبیعی بر مبنای اصل توسعه پایدار شده است...
من، استقلال را هم به تعبیر بهینه و مقتدری که شما اشاره کردید اضافه میکنم. استقلال از دستگاه بهرهبردار، چون تا زمانی که مدیریت منابع طبیعی زیرمجموعه دستگاه بهرهبردار باشد نمیتواند نگاه حفاظت را بر نگاه بهرهبرداری غلبه دهد حال هر چقدر که میخواهد تلاش کند. ممکن است نیتها خوب باشد ولی تا زمانی که نگاه بهرهبرداری غلبه داشته باشد توفیق حاصل نخواهد شد و این غلبه همچنان وجود دارد و نمیتوانیم انکار کنیم. متأسفانه منابع طبیعی در همین هشت سال گذشته آسیبهایی جدی به خود دیده و بسیاری از پروندههای زمینخواری مربوط به سیاستهای دوره گذشته است. اما الان رویکرد بسیار خوبی آقای مهندس حجتی دنبال میکنند. یک تفاوت و یک تغییر جدی در نگرش به این موضوع به وجود آمده است. علیرغم آنکه با شرایط پیچیدهای مواجه هستیم ولی ایمان دارم ایشان در این زمینه مدیریت خوبی خواهند داشت.
فکر میکنم این مسأله را باید خیلی کلیتر ببینیم. اینکه به رویکرد یک وزیر توانمند یا مقتدر در وزارت کشاورزی دلخوش باشیم مشکل منابع طبیعی حل نمیشود. باید در ارتباط با چنین موضوع مهمی، کنکاش جامعی داشته باشیم. متأسفانه عملکرد مدیریت منابع طبیعی حداقل طی نیم قرن گذشته، عملکرد مثبتی نبوده به نحوی که طی این مدت قریب به 50 درصد از سطح جنگلهای هیرکانی کاسته شده و جنگلهای زاگرسی نیز به وضعیت بدی گرفتار آمده است. تجربه جهانی نشان داده که مدیریت منابع طبیعی با اهدافی بلندمدت، نمیتواند ذیل مدیریت بخش کشاورزی با اهدافی کوتاهمدت، توفیقی داشته باشد همانگونه که تجربه دهههای گذشته در ایران، این واقعیت را ثابت کرده است. روزآمد کردن سازمان مدیریتی منابع طبیعی مطابق شرایط قرن 21 و ملحوظ داشتن مدیریت محیط زیست و منابع تجدید شونده در قالب یک وزارتخانه، ضرورتی اجتنابناپذیر است. آیا شما به استنباط چنین ضرورتی رسیدهاید؟
این که بحث کاملا درستی هست. اینکه چه ساختاری الان مناسب است و اینکه منابع طبیعی باید مستقل باشد و غلبه نگاه حفاظتی در مدیریت این بخش باید اتفاق بیفتد از سالها پیش به این موضوع رسیده بودیم. اکثر صاحبنظران به این اتفاق نظر رسیده بودند.
این اتفاق نظری که به آن اشاره کردید مربوط به کدام مقطع زمانی میباشد؟
باید یک برههای از خاطرات مرحوم دکتر تقی ابتکار را روایت کنم. اسناد و مدارک این خاطرات در سوابق تاریخی سازمان موجود است؛ مقطعی که مرحوم پدر در دوره دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان، رییس سازمان حفاظت محیط زیست و معاون نخست وزیر بودند یک تیم خیلی خوبی از کارشناسان و مدیران کارکشتهای همچون دکتر دبیری را در همین سازمان جمع کردند؛ تیم مزبور به مرحوم پدر پیشنهاد داد که حفاظت از جنگلها ضرورت دارد و مدیریت آن نیز باید در دل سازمان حفاظت محیط زیست قرار بگیرد. این پیشنهاد برگرفته از این اعتقاد بود که جنگلهای طبیعی کشور ظرفیت بهرهبرداری تجاری ندارند و تأمین چوب باید از طریق زراعت چوب یا واردات محقق شود مسألهای که الان نیز کاملا محرز شده است. مرحوم پدر این پیشنهاد را به شورای عالی انقلاب بردند شورای عالی انقلاب نیز تصویب کرد که سازمان جنگلها از وزارت کشاورزی منتزع و با سازمان حفاظت محیط زیست ادغام گردد. با ادغام این دو سازمان قرار بود جنگلبانان و محیطبانان در کنار یکدیگر و هماهنگ باهم کار کنند و «گارد حفاظتی طبیعت ایران» را تشکیل دهند. فکر کنم حداقل شش ماه سازمان جنگلها با سازمان حفاظت محیط زیست ادغام شد. منتها در آن فضای پر تنش اول انقلاب تعدادی از کارکنان سازمان جنگلها به شدت مخالفت کردند که نمیخواهم در مورد دلایل مخالفتشان قضاوت کنم. درگیریهای شدیدی داشتند و ساختمانها و جنگلبانیها را تحویل نمیدادند؛ در نهایت عدهای از مخالفین، طرحی را به شورای عالی انقلاب بردند و مصوبه قبلی را لغو کردند. علیرغم مخالفت شدید مرحوم پدر با لغو مصوبه، متأسفانه این اتفاق افتاد و سازمان جنگلها مجددا استقلالش را از دست داد. در دوره دولت اصلاحات نیز برای ادغام این دو سازمان تلاش کرده بودیم.
دقیقا در خاطرم نیست ولی فکر کنم پرونده این موضوع را شما در زمان دولت اصلاحات به مجلس بردید ولی موفق نشدید...
بحث مجلس مطرح نبود؛ در خود دولت و در کمیسیون ادغام و اصلاح تشکیلات دولت، این پیشنهاد را مطرح کردیم. حتی آن زمان اصرار داشتیم فقط مدیریت جنگلها را در اختیار سازمان حفاظت محیط زیست بگذارند تا سپس به سراغ مدیریت مراتع برویم تا بتوانیم از این منابع حفاظت کنیم. در دولت آقای خاتمی و با حمایتهای آقای دکتر ستاریفر، ثابت کردیم که علیرغم وجود تمامی مشکلات، میتوانیم موضوع حفاظت را مدیریت کنیم.
البته توجه داشته باشید که موضع بسیاری از کارشناسان سازمان جنگلها بر این است که سازمان حفاظت محیط زیست که 10 درصد از جنگلهای کشور را در اختیار دارد به خوبی از عهده حفاظتش بر نیامده است.
اتفاقا در این زمینه سازمان حفاظت محیط زیست عملکرد کاملا مثبتی دارد. به هیچ وجه میزان قاچاق چوب و تخریب عرصههای جنگلی یا منابع طبیعی در محدوده استحفاظی سازمان حفاظت محیط زیست، قابل مقایسه با عرصههای تحت مدیریت سازمان جنگلها نیست. ما این آمادگی را داریم و به دانشگاهیها پیشنهاد هم دادیم که یک ارزیابی مقایسهای صورت پذیرد. شما میتوانید مبدع این کار باشید. بیایند یک ممیزی انجام بدهند و به طور رندم چند تا از مناطق حفاظت شده مربوط به ما را انتخاب کنند و با چند منطقه آزاد یا تحت مدیریت سازمان جنگلها مقایسه نمایند. نمیخواهم مطلقا کار خودمان را تأیید کنم مسلما ما هم نواقصی در کارمان داریم. البته سازمان جنگلها هم در بسیاری از زمینهها تلاشهای مثبتی داشته از جمله در زمینه بیابانزدایی که کارهای بسیار ارزشمندی انجام داده و مورد تقدیر جهانی نیز قرار گرفته است. ولی در بحث حفاظت از جنگلها و طرحهای جنگلداری متأسفانه به هیچ وجه موفق نبوده و یقینا از این ناحیه و به دلیل فقدان مدیریتی مستقل، آسیبهایی جدی به منابع طبیعی وارد آمده است. وقتی ضرورت ادغام این دو سازمان را مطرح میکنیم به اشتباه ذهن برخی به سمت دعوای بین دستگاهی میرود و نیتها بر مبنای تصاحب قدرت بیشتر، قضاوت میشود در حالی که این طرح مبتنی بر یک نگاه علمی و کارشناسی است. الان هم به شدت معتقدیم که هرگونه بهرهبرداری تجاری از جنگلهای شمال کشور باید متوقف شود. مشابه کاری که ما طی سال گذشته و امسال انجام دادیم و صدور پروانه شکار را متوقف کردیم سازمان جنگلها هم میتواند بهرهبرداری را متوقف کند.
به این نکته هم خواهم رسید. اما بگذارید ابتدا مطالبهای ملی را خدمتتان مطرح کنم؛ بیش از 80 درصد مساحت کشور را منابع طبیعی شامل جنگلها، مراتع، بیابان، بیشه زار و درختچه زار تشکیل میدهد. علاوه بر تجربه جهانی، بسیاری از کارشناسان اذعان میکنند که آنچه از نقاط قوت مدیریت در این بخش بالاخص از لحاظ حقوقی سراغ داریم اکثرا مربوط به نیمه دوم دهه 40 شمسی و زمان استقرار وزارت منابع طبیعی وقت بوده است. بسیاری از قوانین کارآمد موجود نیز مربوط به همان دوره میباشد. وقتی دولت جدید با شناخت چالشهای موجود در نظام مدیریت و برنامهریزی کشور، مدبرانه به احیای مجدد سازمان مدیریت و برنامهریزی اقدام نموده، این انتظار تقویت میشود که اهتمام ویژهای برای احیا و تشکیل مجدد تشکیلاتی قدرتمند در سطح وزارتخانه برای مجموعه منابع طبیعی و محیط زیست کشور نیز داشته باشد. در صورت تحقق این مطالبه ملی، نام «دولت تدبیر و امید» در تاریخ ایران به عنوان حامی راستین طبیعت، جاودانه خواهد شد. خیل عظیم دوستداران محیط زیست و جامعه دانشگاهی، از شما میخواهند برای نجات منابع طبیعی ایران، در این راستا تاریخ ساز شوید.
اتفاقا در این زمینه بررسیهایی داشتهایم. واقعیتها در کشور ما شرایط خاصی دارد. اینکه وزیر عضو کابینه است و باید از پارلمان رأی اعتماد بگیرد و به آن پاسخگو باشد نکته خوبی است که در زمینه منابع طبیعی و محیط زیست در دنیا نیز سابقه و تجربه دارد. ولی ما هنوز مشکلاتی در نظام پارلمانی خود داریم. در حال حاضر نظام پارلمانی ما به شدت منطقهاینگر و مقطعینگر است. متأسفانه در نوع نگرش نمایندگان مجلس نسبت به محیط زیست با مشکلات زیادی مواجه هستیم. وقتی 151 نفر از نمایندگان مجلس تقاضای احداث جاده ابر را میدهند میتوانیم بهتر این مشکلات را تصویر کنیم. الان نامهای از مجامع بینالمللی دارم که به شدت نسبت به این مسأله ابراز تعجب کردند. تقریبا 3 یا 4 طرح تحقیق و تفحص علیه سازمان حفاظت محیط زیست ظرف همین یکسال گذشته در مجلس شکل گرفته که کاری به دلایلش ندارم. حتما اعضای محترم پارلمان دارند به وظایف خود عمل میکنند...
جالب اینجاست که همین نمایندگان مجلس طی هشت سال گذشته در این ارتباط وظیفهای برای خود متصور نبودند!
من میخواهم بگویم تا زمانی که فضای مجلس ما، یک فضای کاملا سیاسی و نگاهها مقطعی و منطقهای باشد تشکیل وزارتخانه نیز مشکل ما را حل نخواهد کرد. چون نظام پارلمانی ما یک نظام پارلمانی حزبی و یک نظام فراگیر و پاسخگو نسبت به یکسری سیاستهای کلان نیست. تا زمانی که چنین شرایطی وجود داشته باشد نمیتوانم تأثیر تشکیل وزارت محیط زیست و منابع طبیعی را ارزیابی کنم. از طرفی تا زمانی یک رییسجمهوری داشته باشیم که مسأله محیط زیست را بفهمد و مثل آقای دکتر روحانی تفکر بسیار جامع و بلندی را نسبت به محیط زیست داشته باشد و یا نگرشش در این زمینه همچون نگرش آقای خاتمیباشد میتوانیم با قدرت کار کنیم. ولی خوب در نقطه مقابل با حضور رییسجمهوری که هیچ اعتقادی به محیط زیست نداشته باشد همین سازمان حفاظت محیط زیست هم تبعا به عنوان زیرمجموعه همان رییسجمهور هیچ کاری از دستش بر نمیآید. یعنی هم ساختار زیرمجموعه ریاست جمهوری و هم ساختاری در سطح وزارتخانه، تهدیدات خاص خودش را دارد. خوشبختانه برای اولین بار سیاستهای کلی محیط زیست در مجمع تشخیص مصلحت نظام تدوین و پیش نویس آن تصویب شده است. این خودش نشان میدهد که تاکنون کاستی داشتیم و باید در این زمینه و در همان سطوح عالی حاکمیت تصمیمی جدی گرفته شود؛ باید در ارتباط با نظامات سیاسی و به تبع آن، نظامات حکمروایی ما نیز تصمیم گیری شود. در ارتباط با نظام پارلمانی، چه در بعد حزبی و جناحی و چه در ارتباط با شکل و شیوه انتخابات و حتی مسأله رد صلاحیتها باید نگاه جامعی شکل بگیرد.
اینکه نظامات حکمروایی ما ایراداتی دارد بحثی نیست اما ...
اتفاقا ریشه تمامی مشکلات ما به همین مسأله بر میگردد. با توجه به شرایط کلی حاکم بر کشور، تردید دارم که تشکیل وزارت محیط زیست تصمیم درستی باشد. ولی در کل، اینکه ساختار حاکم بر منابع طبیعی باید مستقل باشد کاملا قبول دارم.
بگذارید یک پاسخی را به صورت شفاف از شما بگیرم؛ با تمامی مسائلی که اشاره کردید آیا تحول ساختار سازمانی تشکیلات مدیریت منابع طبیعی و محیط زیست، دغدغه ذهنی شما هست یا خیر؟ لطفا با صراحت پاسخ دهید.
اگر این دغدغه بخواهد سبب یک تنش و درگیری داخل دولت بشود در پاسخ شما میگویم خیر به هیچ عنوان؛ چون در حال حاضر ما آنقدر با بحران و مسائل پیچیدهای مواجه هستیم که وقت این کارها را نداریم. الان ما یک برنامه سنگینی برای مقابله با زمینخواری ترسیم کردهایم. در یک چنین شرایطی شما دارید از یک اصلاح ساختاری و تغییرات عظیمی، صحبت میکنید. خوب من هم موافقم ولی برای آینده و در یک شرایطی که مجلس همراهی بیشتری داشته باشد و فضای سیاسی و اقتصادی کشور به ثبات بیشتری برسد؛ مسلما اصلاح ساختاری میتواند استراتژی آینده باشد. شما باید توجه کنید که دولت در چه شرایطی کشور را تحویل گرفتهاست.
نباید برای مقابله با بحرانهای موجود، فرصت را از دست دهیم. مهم این است که در حال حاضر برای حفاظت از منابع طبیعی با سازمان جنگلها به یک همراستایی برسیم. مصوبهای که سال گذشته برای محدود کردن برداشت درختان از جنگلها در هیات دولت تصویب شد پیشنهاد ما بود و در حال پیگیری این موضوع هستیم و مرتب گزارشگیری میکنیم. نظر کارشناسان بسیار ارزنده و محترم است ولی شما باید مجموعه شرایط را ببینید.
به هر حال، این اصلاح ساختاری باید در چشمانداز آینده در نظر گرفته شود.
چشمانداز آینده حتما اینگونه خواهد بود و باید به این سمت برویم. اصلاح ساختار سازمانی مدیریت منابع طبیعی و محیط زیست را حتما در برنامه ششم توسعه خواهیم دید و باید این اتفاق بیفتد. همه این مسائل متأثر از رویکردهای کلی نظام است. که خوشبختانه با تصویب سیاستهای کلی محیط زیست در مجمع تشخیص مصلحت نظام، شرایط تغییر رویکردها و نگرشها مهیا خواهد شد. طی چند ماه اخیر نیز توانستیم با همکاری خوب قوه قضاییه 700 هکتار از عرصههای حفاظت شده طبیعت ایران را دوباره به مناطق حفاظت شده برگردانیم.
به موضوع کاهش برداشت درختان از جنگلهای طبیعی کشور نیز اشاره کردهاید. چند سالیست که به واسطه عملکرد ضعیف سازمان جنگلها در مدیریت طرحهای جنگلداری و تأثیر عوامل متعدد تخریب در این عرصه، تعطیلی بهرهبرداری از جنگلهای خزری در قالب استراحت دهساله مطرح شده که حتی طرح آن توسط تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامینیز در دستور کار قرار گرفته بود. ظاهرا سازمان حفاظت محیط زیست در شکلگیری این ایده یا طرح، نقشی اساسی داشته است...
حال اینکه سازمان، آن سالها نقش داشته، حتما اینگونه بوده است.
یعنی به قبل از دولت آقای احمدینژاد و به دوره اصلاحات برمیگردد؟
بله؛ طرح تنفس دهساله، به دولت اصلاحات برمیگردد.
آیا فکر نمیکنید این طرح در تعارضی آشکار با مفاهیم علم جنگلداری قرار دارد؟
نه! جنگلهای بلوط و جنگلهای هیرکانی در شرایط حادی قرار دارند.
اینکه دلیل نمیشود صورت مسأله را پاک کنیم!
صورت مسأله این است که کماکان بهرهبرداری تجاری و قاچاق چوب انجام میشود. من چند سفری که به مازندران و گیلان داشتم یک چیزی برایم خیلی تکان دهنده بود و تعجب میکنم که چرا روزنامهها و خبرنگاران به این مسأله نمیپردازند که قطار پیوسته کامیونهای حمل چوب از یک شهر به شهر دیگری عبور میکنند و این قطار پیوسته قطع نمیشود! این خیلی برایم عجیب است؛ واقعا دارد چه اتفاقی میافتد؟! آیا اینها واردات چوب است؟! در حالی که اینگونه نیست و همانگونه که شما اشاره کردید با مقایسه و بررسی تصاویر ماهواره ای مشاهده میکنیم که جنگلهای ما به شدت در معرض آسیب قرار دارند.
ببینید خانم دکتر، منطقی نیست که پیش از شناسایی عوامل تخریب، این مسأله را صرفا در ارتباط با بهرهبرداری قضاوت کنیم. به نظرم عامل اصلی تخریب، قطع درختان فرتوت در قالب طرحهای جنگلداری نیست.
ما این معضل نگرشی را باید حل کنیم که برخیها میگویند با اجرای طرحهای جنگلداری، جنگلها را بازسازی میکنیم. در حالی که بسیاری از کارشناسان داخلی و بینالمللی با نگاهی علمی و پیشرو بر این باورند که جنگلهای هیرکانی با توجه به شیبی که دارد و به واسطه وضعیت آب و هوایی کشور، قابل بازسازی نیست. این جنگلها میلیونها سال قدمت دارند و بقایای جنگلهایی هستند که در اروپا هم از بین رفته است. جنگلکاری با جنگل طبیعی تفاوت دارد. یک عرصه جنگلکاری دارای تعداد گونه محدودی است در حالی که جنگلهای طبیعی، با دهها و بلکه صدها گونه به هم تنیده به یک تنوع زیستی ارزشمندی رسیدهاند و همین تنوع باعث پایداری جنگلها بوده است. قبلا وقتی این مسائل را مطرح میکردیم عدهای میگفتند جنگل را مثلا با برداشت تکگزینی باید وجین کنیم. میلیونها سال که این جنگلها قدمت دارند مگر کسی آن را وجین میکرد؟! به ما میگویند اگر طرح جنگلداری نباشد جنگلها از بین میروند؛ مگر جنگلها به صورت طبیعی تخریب میشوند؟!
کسی نمیگوید جنگلها به صورت طبیعی تخریب میشوند بلکه معاذیر اجتماعی عامل تخریب جنگل است.
احسنت! پس ورود دام به جنگل، قاچاق چوب، تغییر کاربری و ویلا سازیهای روز افزون، عامل تخریب جنگل است. اگر اراده ملی وجود داشته باشد مگر میشود که نتوانیم این مسأله را مدیریت کنیم؟! ارادهای ملی از سطح محلی تا به بالا برای مقابله با این عوامل تخریب باید شکل بگیرد.
خانم دکتر، شما خودتان سخن از واقعیتها میگویید؛ با کدام سرمایه و نیروی انسانی باید با این تهدیدات مقابله کنیم آنهم زمانی که یک تشکیلات مقتدری نداریم؟!
استانداری که داریم! فرمانداری که داریم، محیط زیست و منابع طبیعی که هرکدام یک اداره دارند!
سایر دستگاهها و ارگانها، نگاهشان بخشینگر است؛ اصلا منابع طبیعی اولویت یا دغدغه اصلی آنها نیست! ما تا زمانی که یک تشکیلات مقتدر و مستقلی نداشته باشیم نمیتوانیم سایر دستگاهها را به همراهی و همراستایی مجاب کنیم.
به هر حال ما یک دوره بیقانونی را طی کردیم. ما یک مصوبه ای در دولت آقای خاتمیداشتیم؛ فکر کنم دولت هشتم بود که بهرهبرداری معادن داخل جنگلها را ممنوع اعلام کردیم. دولت بعدی این مصوبه را هم لغو کرد. حتی آییننامه محیط زیست معادن را نیز لغو کردند. یعنی الان در بخش معدن هیچگونه ضابطهای حاکم نیست. دوباره داریم تلاش میکنیم تا این ضوابط حاکم شود.
سوال آخر؛ طرح تنفس دهساله جنگلهای هیرکانی، در دستور کار دولت است؟
هنوز نیست. ولی امیدواریم در دستور کار قرار گیرد؛ ما خیلی استقبال میکنیم و پیگیرش هستیم.