شنیدن این همه خبر تلخ و تاسف بار از مرگ حیات وحش کشور باعث شد فکر کنم توطئه ای در کار است و خدای ناکرده افرادی قصد دارند با کشتار پلنگهای بی گناه به اهداف نامعلوم خود دست پیدا کنند. به گزارش خبرنگار سایت خبری محیط زیست ایران (IENA)، امیر عبدوس در وبلاگ شخصیش نوشت: هرچند مناسبت داشت در این هفته (هفته هوای پاک) مطلبی متناسب با آلودگی هوا درج کنم اما به دلیل نگرانی شدید جامعه از کشتار حیات وحش کشور تا جایی که علاوه بر سازمان های مردم نهاد، استانداران و نمایندگان مجلس را نیز به اعتراض واداشت این موضوع را در اولویت قرار دادم. ضمن تشکر از پایگاه خبری دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران یک دور این خبرها را مرور کنیم: ۱۰ آذر۹۲: یک قلاده پلنگ در استهبان توسط طعمه مسموم کشته شد ۱۷ آذر ۹۲: یک قلاده پلنگ در برخورد با خودرو در محورخرم آباد الشتر کشته شد ۲۱ آذر ۹۲: یک قلاده پلنگ در تایباد بدوا با حمله سگهای گله مجروح و سپس با ضربات چوب و سنگ چوپانان کشته شد ۲۲ آذر ۹۲: لاشه یک قلاده پلنگ در بافق کشف و سپس ناپدید شد ۴ دیماه ۹۲ توله پلنگ در محور گچساران دیل با خودرو برخورد کرد و کشته شد ۶ دیماه ۹۲ یک قلاده پلنگ در خرم آباد به ضرب گلوله قطع نخاع شد ۱۳ دیماه ۹۲ یک قلاده پلنگ در تنکابن به ضرب گلوله قطع نخاع شد ۲۷ دیماه ۹۲ لاشه سوخته یک قلاده پلنگ در گچساران کشف شد اینها فقط گزارشهای رسمی از مرگ ۸ قلاده پلنگ ایرانی هستند که طی یکماه و نیم اخیر از چرخه حیات خارج شدند. گزارشهای غیر رسمی و اتفاقات گزارش نشده بماند. شنیدن این همه خبر تلخ و تاسف بار باعث شد اول فکر کنم توطئهای در کار است و خدای ناکرده افرادی قصد دارند با کشتار پلنگهای بیگناه به اهداف نامعلوم خود دست پیدا کنند. به خاطر همین دست بکار شدم و تمام اخبار پلنگها را مرور کردم تا ببینم رابطهای بین آنها قابل کشف هست یا خیر که ماحصل آن این شد که در بالا ملاحظه میفرمائید. همانطور که مشاهده میشود هیچ رابطهای در از دست رفتن این ۸ قلاده پلنگ مشاهده نمیشود بجز یک چیز و آنهم: "ضعف اطلاعرسانی و عدم برنامهریزی صحیح برای حفظ این گونه" شاه بیت این ماجرا هم با کشته شدن یک گوزن زرد ایرانی در داخل محوطه سازمان حفاظت محیط زیست کامل شد. امروزه در جهان، "خروج از زیستگاه"، بعنوان مهمترین عامل کاهش جمعیت و انقراض گونههای جانوری مطرح است به همین دلیل فقدان یک برنامه مشخص برای پیشگیری از این پدیده خودنمایی میکند. اما در مورد گونههایی که به تیر جهل شکارچیان به ورطه نابودی و انقراض کشیده میشوند یاد مطلبی افتادم که سه ماه پیش نوشتم با عنوان "زمزمه و فریاد، الهی گلوله ها به هدف نخورند" در آنجا مفصلا در مورد نحوه افزایش تعداد سلاحهای شکاری و ضعف قوانین در توقف این روند اعلام خطر نمودم و نهایتا هم تنها راه چاره را علاوه بر آموزش همگانی، در آگاهی بخشی به شکارچیان از راه تشکیل یک شبکه غیردولتی از آنها یافتم. امسال با آغاز فصل شکار، این روش آسان، کم هزینه و موثر را در استان گیلان آغاز کرده بودم و تلاش شد شماره تلفنهای همراه تمامی شکارچیان در هنگام دریافت دفترچه یا پروانه شکار در یک بانک اطلاعاتی جمعآوری شود تا با ارسال پیامهای آموزشی از طریق شبکه پیام کوتاه نسبت به افزایش آگاهیهای زیستمحیطی آنان اقدام شود ولی عمر مدیریتم برای انجام و مشاهده نتایج آن افاقه نکرد. امید که مدیریت جدید این راه را ادامه دهد. حال که در طول نزدیک ۵ ماه که از حضور مقام عالی ریاست جدید در سازمان حفاظت محیط زیست گذشت و فرصتی داده نشد تا حتی ۵ دقیقه خدمت رئیس خودم برسم و گزارشی از اقدامات انجام شده و طرحهای پیش رو را به محضرشان ارائه کنم این پیشنهاد را از این طریق تقدیم نمودم. شاید خدمتی باشد به حیات وحش مظلوم ایران عکسها به ترتیب بالا درج شدهاند.