کد مطلب:1529
تاریخ انتشار:27 دی 1393 ساعت 00:40
چاپ چاپ

جزیره‌ای که در آن آهوان پرواز می‌کنند

هر ایرانی باید خارگ را ببیند

می‌شود روزی برسد که همه خارگ را ببینند و گردشگران بتوانند به آن نقطه سفر کنند؟

یک‌سال پیش بود که خارگ را از نزدیک دیدم. هوای مرطوب و عطرآگینش ریه‌ها را فتح می‌کرد و خاکش دامنگیر بود. فهمیدم چرا هرکه یکبار خارگ را ببیند، آنجا می‌شود جزیره محبوبش. می‌شود سرزمین افسانه‌ای‌اش با آن درختان لیل درهم تنیده و آهوان تیزپا که آزادانه می‌جهند و روی خاک جزیره پرواز می‌کنند. می‌شود سرزمین ناشناخته و اسرار آمیزش با آن کتیبه هخامنشی پنج هزار ساله و آب انبار‌های قدیمی و گوردخمه‌های دوران اشکانیان و... خارگ با آن شعله‌های همیشه روشن که سالیان سال است یک نفس بر فراز جزیره می‌سوزند و نماد قدرت اقتصادی جزیره هستند.

به گزارش سایت خبری محیط زیست ایران (IENA)، وقتی خارگ را از نزدیک دیدم فهمیدم آنجا می‌شود سرزمین رؤیایی هر آنکه پایش به خاک جزیره برسد. جزیره محبوب، مهجور و محصور. جزیره‌ای تنها با ساکنانی تنهاتر که غربت را با مغز استخوانشان لمس می‌کنند. رفت و آمدی نیست. غریبه‌ای این دور و بر پیدا نمی‌شود. هر چه هست همین است. نظامیان و نفتی‌ها و بومی‌ها. اصلاً ساکنان جزیره نمی‌دانند خودشان حکم غریبه را دارند یا خودی.

اگر خودی هستند پس چرا در مقابل تازه واردان احساس غریبه‌ها را دارند؟ چشم‌های پیرزن را فراموش نمی‌کنم. وقتی از سرزمین پدری‌اش حرف می‌زد موج‌های خروشان خلیج‌فارس در چشم هایش دویده بود. از روزگاری می‌گفت که جنگ روزگارشان را سیاه کرده بود اما آنقدر مقاومت کردند و ماندند تا خاکشان را حفظ کنند. «خارگ اگر سقوط می‌کرد تمام ایران سقوط کرده بود.»

پیرزن راست می‌گوید. قلب اقتصاد ایران، جایی که بیشتر از 90 درصد نفت ایران را صادر می‌کند اگر از تپش باز می‌ایستاد... مردم پا به پای نظامی‌ها ایستادند و مقاومت کردند. مقاومت زیر آتش دشمنی که خوب اهمیت خارگ را می‌دانست. حالا مردم، همان مردم، از این تنهایی خسته‌اند. حالا هر کدامشان برای خود یک رابینسون کروزوئه هستند در جزیره ناشناخته. عاشق جزیره‌اند اما می‌خواهند بعد از این همه سال از غربت به در آیند. نمی‌خواهند جزیره را ترک کنند، می‌خواهند غربت، جزیره را بدرود بگوید. دمش را بگذارد روی کولش و به سلامت.
 سال گذشته خارگ بودم و حالا بوشهر. در چند قدمی جزیره محبوب. بوشهر حال و هوای خارگ را برایم تازه می‌کند. عطرها آدم را هل می‌دهند به خاطرات. عطر هوای شرجی هم همین خاصیت را دارد. در هواپیما که باز می‌شود می‌توان احساسش کرد. هرچه در کابین هواپیما جلوتر می‌روم بیشتر حسش می‌کنم. جلوی در که می‌رسم بوی شرجی هوا خودش را با فشار هل می‌دهد توی کابین و من را با خودش می‌برد تا جنگل‌های مرجانی و شگفت انگیز خارگ.
 قرار است به عمارت کازرونی بروم. خانه‌ای تاریخی که حالا محل اداره کل میراث فرهنگی استان بوشهر است. ساحل و مرغان دریایی تا نیمه‌های راه همراهی‌ام می‌کنند. راه از نیمه کج می‌شود به سمت شمال و از خلیج فاصله می‌گیرد و کم کم ساختمان عمارت نمایان می‌شود. عمارتی زیبا با اتاق‌های تو در تو، پنجره‌ها با شیشه‌هایی از رنگین کمان و نخلی در وسط حیاط که به این معماری خاص اضافه شده و یاد‌آوری می‌کند اینجا جنوب است.

به طبقه بالا می‌رویم. اتاق امیر ابراهیم فروزانی مدیرکل اداره میراث فرهنگی، ‌صنایع دستی و گردشگری استان بوشهر. می‌خواهم اول از خارگ بپرسم. سرزمین کهن با آثار تاریخی طبیعی بی‌نظیر که حالا برایم جزیره‌ای رؤیایی است. سرزمینی که به هر گوشه‌اش چشم انداختم آرزو کردم که ‌ای کاش می‌شد همه اینجا را ببینند. همین سؤال خودش می‌شود موضوع یک گزارش.

می‌شود روزی برسد که همه خارگ را ببینند و گردشگران بتوانند به آن نقطه سفر کنند؟ اداره میراث فرهنگی هم مانند خیلی از اداره‌های دیگر در خارگ نمایندگی ندارد. زمین‌های خارگ در تصرف وزارت نفت است و هیچ‌کس، نه بومی‌ها و نه ادارات، زمینی ندارند. اداره میراث فرهنگی هم مانند باقی ادارات نمی‌تواند آنجا حضور چندانی داشته باشد. در جزیره‌ای که آثار ارزشمندتاریخی‌اش سند دیگری است بر پارسی بودن خلیج فارس.

«فروزانی» که شروع به صحبت می‌کند می‌فهمم که این موضوع از دغدغه‌های اصلی‌اش است: «ما دوست داریم و به دنبال این هستیم که در خارگ هم به عنوان جزوی از بوشهر نمایندگی داشته باشیم. ‌البته بخشی از یگان حفاظتمان در خارگ مستقر است. الان هم مدت‌هاست که در پی آنیم که بتوانیم برای اسکان این یگان فقط مکان مناسبی پیدا کنیم. حتی یک کانکس گرفته‌ایم اما هنوز نتوانسته‌ایم آن را به خارگ منتقل کنیم و این‌کار با موانع مختلفی رو به رو شده.»

می شود گردشگران را به جزیره آورد؟‌ فروزانی از نوروز سال گذشته می‌گوید که سعی کردند به شکل‌های مختلف این کار انجام شود: «می‌خواستیم این حصار امنیتی را تلطیف کنیم و منافذی در آن ایجاد کنیم. البته فقط مسأله گردشگری و میراث فرهنگی نیست. خود مردم خارگ هم این را می‌خواهند و به دلیل این نبود ارتباط، مشکلات زیادی دارند. اما از زاویه گردشگری ظرفیت‌های خارگ و جزایر اطرافش بی‌نظیر است. دریای خارگ هم همین‌طور و گردشگری دریایی خارگ، خودش دنیای خاص خودش را دارد. برای این کار هم دو راه وجود دارد که باید به طورهمزمان پیش‌برود.»

خب آن دو راه چیست؟ «درباره خارگ باید دو استراتژی همزمان را پیش برد. اول به دنبال این باشیم که ارتباطات را به هر شکلی رسمی و نیمه رسمی افزایش دهیم و رفت و آمدها را بیشتر کنیم. این خواسته هم در استان هست و هم در مجموعه خارگ. بنابراین باید با سعی در اقناع مخالفان این مسأله کاری کنیم تا اجازه دهند ارتباطات تقویت شود و رفت و آمدها صرفاً رفت و آمد ساکنان وکارکنان شرکت‌های نفتی نباشد. باید خارگ را به عنوان یک جذابیت توریستی در نظر گرفت. جذابیتی که توریست‌ها بویژه توریست‌های داخلی بتوانند آن را ببینند و البته به شکل مدیریت شده و کنترل شده از آن بازدید کنند و آنجا را به عنوان یک نقطه حساس از کشورشان بشناسند. جذابیت‌های طبیعی و تاریخی این منطقه باید دیده شود و ناشناخته نماند. این استراتژی بیشتر با چانه زنی امکانپذیر است. وزارت نفت نزدیک به یک قرن می‌شود که در خیلی جاها ورود پیدا کرده. اتفاقاً در جاهایی هم ورود پیدا کرده که آثار تاریخی و طبیعی بسیار گرانبهایی وجود دارد. پس باید ذهنیت و رویکرد مسئولان نفتی به سمتی باشد که یک‌سری از وجوه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جوامع محلی و ارگانیزم‌های محیطی را که به آن ورود پیدا کرده اند، مورد توجه قرار دهد. البته این رویکرد در بین مسئولان آرام آرام در حال شکل‌گیری است. استراتژی دوم هم این است که توافقاتی در سطح کلان به وجود آید تا نگاه به خارگ تنها نگاه اقتصادی نباشد.»
نگاه تک بعدی به هر سرزمینی می‌تواند برای آن سرزمین فاجعه آفرین باشد. رئیس اداره میراث فرهنگی بوشهر هم با این نظر موافق است: «اگر چنین نگاهی به منطقه‌ای باشد نگاه پایداری نیست. نگاه صرفاً اقتصادی به خارگ هم همین‌طور. چراکه خارگ بسیار بیشتر از حد توان و ظرفیتش مورد بهره‌برداری قرار گرفته و اگر بخواهیم روند اقتصادی‌مان در حوزه نفت و گاز پایدار باشد باید به جایگزین‌های دیگری هم فکر کنیم تا هم فضای آنجا را پالایش کنیم و هم این امکان به وجود آید که از ظرفیت‌های دیگر خارگ مثل ظرفیت گردشگری آن استفاده شود و مورد حفاظت قرار گیرد. این مسأله به نفع روند اقتصادی ما هست و آن را تقویت می‌کند زیرا رضایت مردم را در پی دارد. مردم خارگ مهم‌ترین عامل امنیت این منطقه هستند و با این کار نارضایتی آنها هم برطرف می‌شود. خارگ یکی از مهم‌ترین مکان‌هایی است که هر ایرانی باید آن را ببیند چون بخش مهمی از تاریخ ما است. قلب تپنده اقتصاد ما در دوران معاصر و بخش عمده‌ای از میراث تاریخی‌مان است.»

 خیلی از جاهای توریستی دنیا هستند که توریستی بودنشان به واسطه آن است که تاریخ تحولات فناوری‌های گذشته را نشان می‌دهند. خارگ هم می‌تواند از این نقاط باشد. فروزانی هم با این موضوع موافق است و می‌گوید: «خارگ دقیقاً از این لحاظ هم می‌تواند یک قطب گردشگری باشد و وقت آن رسیده است که صنعت نفت جاهایی را به عنوان برند خود انتخاب کند تا هم نشان دهد حضورش از لحاظ محیط زیستی، سبز و سازگار است و هم از لحاظ اقتصادی، پایدار. از طرفی هم بتواند تاریخ خودش را بازنمایی‌کند.»
از آقای رئیس درباره مزایای ورود گردشگر به خارگ می‌پرسم. فروزانی در پاسخ از اتفاقات خوبی می‌گوید که با این کار عاید صنعت گردشگری می‌شود: «اگر ما بتوانیم خارگ را به عنوان یک مقصد دریایی معرفی کنیم نتیجه آن فقط برای خارگ نیست. در درجه اول بنادر نزدیک خارگ مثل بندر ریگ از این کار بهره می‌برند.
 این بندر ویژگی خارق‌العاده‌ای دارد. شهری 5 هزار نفره با سابقه تاریخی کهن و ویژگی‌های جغرافیایی و تنوع فوق‌العاده در سواحلی مثل مروارید. در یکی از این ساحل‌ها جنگل‌های حرا به شکل وسیعی رشد می‌کنند و چشم اندازهایی بکر و فوق‌العاده دارد. بندرریگ نزدیک‌ترین بندر به خارگ است. این شهر فوق‌العاده است برای تبدیل شدن به یک منطقه توریستی. اما نگاه ما به صنعت توریسم مشکل دارد.» چه مشکلی؟ «همه مدام می‌گوییم زیرساخت‌ها مشکل دارد درحالی‌که نگاه نرم افزاری مان است که مشکل دارد چون نمی‌تواند از ظرفیت‌های محلی بهره‌برداری کند و آنها را مورد استفاده قرار دهد. ما نباید وقتی قوانین و چارچوب‌ها را می‌نوشتیم به ظرفیت توریستی کشور به شکل نقطه‌ای نگاه می‌کردیم و می‌گفتیم فلان نقطه، نقطه نمونه گردشگری است. اگر نگاهی به جوامع محلی هم داشتیم با هزینه کمتر به هدف می‌رسیدیم.
اگر ساختمان‌ها را بهسازی می‌کردیم، تعاونی تشکیل می‌دادیم، به محلی‌ها آموزش میهمان‌پذیری می‌دادیم که چگونه با حفظ محیط طبیعی، گردشگر را به منطقه جذب کنند می‌توانستیم این صنعت را در کشور گسترش دهیم.
فضاهای بکر هم می‌ماند برای اکوتوریست نه اینکه تصمیم بگیریم حتماً هر جا را تبدیل به دوبی کنیم تا شکوفا شود. اما این نگاه اشتباه «هدررفت» سرمایه‌ها و به نتیجه نرسیدن را در پی دارد. حالا اگر خارگ را برجسته می‌کردیم بندر ریگ هم می‌توانست ظرفیت‌های بالایش را نشان دهد. اگر به جای نگاه نقطه‌ای به کل سواحل نگاه می‌کردیم کمک بزرگی به گردشگری می‌کردیم.
متد نگاه به بحث گردشگری برنامه‌ریزی کلی است مثلاً کل سواحل. اگر از ابتدای ساحل تاریخی بندر امام حسن که اکثراً سکونت‌گاه‌های تاریخی کنار هم قرار گرفته‌اند تا بندر گناوه، کنگان، سیراف، عسلویه و نخل تقی و بعد هم بندر لنگه‌ و بندر عباس و... خب ما اگر یک برنامه‌ریزی منطقه‌ای برای اینها داشتیم ظرفیت آنها به لحاظ توریستی فوق‌العاده است. حالا مدام می‌گویند هزینه زیرساخت‌های ما فلان هزار میلیارد تومان است و... چرا باید این‌طور نگاه کنیم؟‌هر کدام از این شهر‌ها یا روستا‌ها اتفاقاً زیرساخت دارند. آب، برق، اسکله و جاده دارند. چرا باید مدلی را ببریم که مجبور شویم دوباره همین قدر هزینه کنیم؟ اگر وارد تعامل شویم با همین جوامع محلی هم جامعه آنها را وارد آشفتگی و هرج و مرج و به‌هم ریختگی نکردیم و هم برای آنها یک درآمد‌زایی می‌شود و وارد فرآیند اقتصادی می‌شوند. از طرفی هم گردشگری را به بخش‌های دیگر اقتصاد گره زدیم. مثلاً ما می‌گوییم در برخی از فصول گردشگر داشته باشیم. خب وقتی گردشگری در کنار شیلات و تجارت باشد از سیستم تک کاربری خارج می‌شود و ریسک مرده شدن فضا با چندکاربری شدن آن از بین می‌رود.»
سؤال هایم که تمام می‌شود، از عمارت کازرونی بیرون می‌آیم. می‌خواهم گوشه گوشه شهر را زیر پا بگذارم و هیچ‌کدام از دیدنی‌ها را از دست ندهم. گرمای خورشید و سرمای زمستان با هم رفاقت کرده‌اند و دست به دست هم هوای مطبوعی ساخته‌اند. به طرف ساحل می‌روم. صدای مرغ‌های دریایی که جیغ کشان دور مردم جمع شده‌اند اوج می‌گیرد. نسیم خنک باز هم عطر خلیج فارس را می‌آورد. عطرها آدم را هل می‌دهند به خاطرات.


منبع:  روزنامه ایران

http://mohitezist.com/fa/content/1529